برف به دور هم بودنش زیبا بود، اینکه مامان جلومون رو بگیره که صبرکنید بعد از اینکه بارش تموم شد برین برف بازی، بعد جوری بهمون لباس بپوشونن که تکون نتونیم بخوریم،بعید بریم آدم برفی درست کنیم ، برف بازی کنیم ،مامان همش بهمون سر بزنه بگه کلاهتون رو درست کنین،بعد با بینی قرمز و فین فین کنان و جورابای خیس بیابم خونه ، مامان تند تند لباسامون رو عوض کنه ،بعد بابا کدو با شکر شیرین شده بده بخوریم،ما هم جلو تلوزیون بشینیم بخوریم،وگرنه برفی که هر کی یکجای دنیا باشه و آدم برفی نباشه فایده نداره،فقط سردِ! بچه…
-
-
خیلی وقت دستم به نوشتن نمیره ، دلیلش هرچیزی هست ، از این وضع خوشم نمیاد امید وارم بتونم مثل قبلا ها زیاد بنویسم از تجربه های زندگی تا سفر و طبیعت گردی و تکنولوژی و … حتی شده فقط برای ثبت در خاطره و تاریخ
-
و قهوه … و در کنارِ تو آرامش و این تمام خواستنم است که حواست نیست ولی هست . دهمین روز خرداد٩۵ روزبه