گروهی از فارغالتحصیلان پس از گذشت چند سال و تشکیل زندگی و رسیدن به موقعیتهای خوب کاری و اجتماعی طبق قرار قبلی به دیدن یکی از اساتید مجرب دانشگاه خود رفتند بحث جمعی آنها خیلی زود به گله و شکایت از استرسهای ناشی از کار و زندگی کشیده شد. استاد برای پذیرایی از میهمانان به آشپزخانه رفت و با یک قوری قهوه و تعدادی از انواع قهوهخوریهای سرامیکی، پلاستیکی و کریستال که برخی ساده و برخی گرانقیمت بودند بازگشت; سینی را روی میز گذاشت و از میهمانان خواست تا از خود پذیرایی کنند. پس از آن که همه برای خود…
-
-
برف به دور هم بودنش زیبا بود، اینکه مامان جلومون رو بگیره که صبرکنید بعد از اینکه بارش تموم شد برین برف بازی، بعد جوری بهمون لباس بپوشونن که تکون نتونیم بخوریم،بعید بریم آدم برفی درست کنیم ، برف بازی کنیم ،مامان همش بهمون سر بزنه بگه کلاهتون رو درست کنین،بعد با بینی قرمز و فین فین کنان و جورابای خیس بیابم خونه ، مامان تند تند لباسامون رو عوض کنه ،بعد بابا کدو با شکر شیرین شده بده بخوریم،ما هم جلو تلوزیون بشینیم بخوریم،وگرنه برفی که هر کی یکجای دنیا باشه و آدم برفی نباشه فایده نداره،فقط سردِ! بچه…